Sunday, January 06, 2008

Broken- A poem by my daughter Parya Ariyan


A poem by my daughter Parya Ariyan



Broken

In The night,
She weeps and Sorrows,
Cries big rivers of blistering blood,
Digs real deep,
Until pain can be found,
Then sleeps long sleeps,
Of dead less winds.

Then in the morning,
Shes awoken,
By the deadly heat of the Deadly Sun,
But still she’s half dead,
From all that she has done.

And all because,
Of one tiny thing,
Her heart has been Broken,
And now so has she


Parya Ariyan
5/01/08 London
1:00 am

زندگی





زندگی


هوشمند گفت :" زندگی می گذرد از پس دیوار بلند "


آری آری

زندگی کالبد پنجره ایست کهنه و پیر


که جلا میگیرد از پی رنگ


زندگی پیکره فرسوده ایست


کزپی فرسایش باد ، سختی آب


عمر درازش باقی است

زندگی رنگ شود از پی پندار بلند
" که نوید عزم کند"


زندگی در بشر و پوست گیاه است


که دگر باره به هر سال ز زمین سبز شود


زندگی در نفس عاشق بیدار شب است

که به هرشب به سحر ختم شود


زندگی در مژک چشم خمار یاریست


که به مژگان نوید وصل شود


زندگی گرم شود از پی گفتار و درنگ


که رفیق عزم کند




زندگی در شکن یال بلند اسبی است کز دل دشت بی امان می تازد


زندگی در نفس باد بهار رنگ شود یا که بیش سبز شود در قدم صبح بهار


زندگی از دل یک آب زلال کز پس یک کوه بلند درراه است شنگ شود


آری ،آری زندگی رشد کند از پی کردار بلند


که بشر عزم کند


زندگی نور و صداست


زندگی نرمی پاست ، که بر اندام زمین نقش زند



زندگی برگ گل است کز بن شاخ بی ثمر می افتد


زندگی نارون است


یا که نه بوته یک نسترن است

کز پس باد همه سال پا برجاست

زندگی دست یکی کودک چاق بر گریبان دل و جان منست


زندگی در بغل دخترکی است خسته و صاف


کز پی یار به نظر منتظرست
زندگی شعر نداست


شعر آن شاعرکی است

کز دل مام شب و فردای دگر می آید

زندگی این همه است کز پس دیوار بلند می گذرد

این عجب بین که چنین می گذرد


هیچ دیدی ز چه رو می گذرد

نرم شاید یا که شرنگ می گذرد



فرشید آریان

بروکسل 95/11/24 برای نوید و مژگان




Labels: