Thursday, December 23, 2010

«اجرای نمایش قانون مذکر در لندن»



سمیناری یک‌روزه با عنوان «یک قانون برای همه» روز شنبه، یازدهم دسامبر 2010 در لندن برگزار می‌شود.

موضوع این سمینار تبعیض و عدم برابری اجرای قانون برای تمامی آحاد بشر است و توسط کمپین های فعال در این زمینه برپا می شود. بخشی از این سمینار نیز بر موضوع زنان تمرکز دارد.

یکی از برنامه‌های این سمینار اجرای نمایشنامه‌ای با عنوان «قانون مذکر» به زبان انگلیسی است که توسط گروهی از هنرمندان ایرانی مقیم لندن رو خوانی می‌شود।

با فرشید آریان، کارشناس حقوقی و نویسنده مقیم لندن همراه می‌شویم تا توضیحاتی بیشتر در باره این سمینار، اجرای نمایش و حقوق زنان بشنویم:

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

دانلود فایل صوتی

http://radiokoocheh.com/article/75274



Labels:

Monday, December 06, 2010

دلتنگی



دلتنگی

کجایی لاله ام خرم بهار من

نگاهت با نگاهم در تلاقی نیست........... نمی بینم نگاهت را

تو هرجا با منی اما

فروزان اختر سوسوزن تابان بسوی من نمی تابد

بسوی من نمی تابی

نمی بینم ترا جانم اگر چه می درخشی بی فتور برمن

اگرچه نور تو جانم ، تبه کرده قرار من


کجایی نازنین جانم تو ای خرم بهار من

نمی باری تو گل برمن ، نمی گیری تو جان از من

بهارک فصل خوب من بگیر از من تو جان من

ببر با خود ترا با من


و من چندیست به زندانم ، در این معراج حیرانم

نگاهم کن...... هلاکم کن..... دوباره هم شکارم کن

و حافظ گفت : " چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را

که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمیگیرد"

بهارک فصل خوب من تو ای فصل حیات من هزاران لاله بر دامن

نمی باری شکوفه هر زمان بر من

نمی بویم از این مشک و از این دامن

هلاکت به از این بودن

درشتی به که بشنیدن

حقارت به که جان بردن

بدون عشق خندیدن

تو هر جا با منی اما

فروزان اخگر سوسوزن جانگیر.......... بسوی من نمی تابد

بسوی من نمی تابی

گل سوسن گل نرگس

شما هم اینچنین بر عشق خندیدید؟

شما هم اینچنین رسوا شده، این ره نوردیدید؟

درون باغ رقصیدید؟ بهارک را پرستیدید؟

بهارک بر شما هم خنده کردستی

نگاهش برده جانها بر گرفتستی

ایا ما هم به پنج و شش شکوفا می ببایستی

چو گل زار دی ، رفته به درگاه می ببایستی

نگفتم من هلاکت به ز این بودن

نگفتم بی نگاهش می توان مردن

نگفتم من که بهتر می شود گفتن

که مفلوک نگاهش می توان بودن و هم مردن

به هر سو من هلاکم من ، بتاب بر من

بتابی یا نتابی هم هلاکم من ، بتاب بر من

گلایه کم بباید کرد خرابم من ، بتاب بر من

نفوذی به بباید کرد، مذابم من ، بتاب بر من

هم امروز در سحر در خواب می دیدم

زمستان نیست ، بهاران آمدستی باز

و این معشوق بدنبالش هراسان آمدستی باز

شهابی پر فروغ بر دست می گوید

بر افروزش خرامان کآمدستی باز

بسوزانش ، بهاران کامدستی باز


لندن 2002/12/21 فردای شب یلدا

Labels: