راز
صبحدم راز دلم برگوش اقاقی گفتم
نفسم بازشد از سردی صبح واقاقی خندید
و صبا می رقصید
و هوا می چرخید
و تنم می لرزید
راز من آمدن نور و آغاز بهار
راز من پرشکن آب دراین دشت بهار
آنهمه مرغ که بر صبح زند چهچهه و تار
آنهمه برگ که بر نار کند رقص چو یار
شبنم تر که برفرق چمن بوسه به کار
خیسی خاک که درعمق زمین درپیکار
فنلاند
تابستان 1990
-------------------------------------------------------------------------
I was angry with my friend;
A Poison Tree poem - William Blake
A poem can paint a thousand images in your mind's eye. Hope you enjoyed this poem and appreciated the lyrics of A Poison Tree by William Blake